آرشیو برای: "اسفند 1396, 12"

سخنرانی شهید خرازی

سیم خاردار

خمپاره

پیرمرد از سنگر دوید بیرون. می خواست حاج حسین را ببینه. حسین را نشونش دادند. رفت طرفش.پیرمرد می خواست پیشونی اش را ببوسه، حاجی می خندید و نمی گذاشت.    ناگهان گرد و غبار بلند شد. هیچ کس متوجه نشد چه شده. غبار که خوابید متوجه شدند خمپاره ای نزدیکشان به… بیشتر »

تابوت شکسته

تابوت هم ظرفیت او را نداشت که جسم حسی را داخل خودش نگه دارد. همان جا روی دست بچه هلا متلاشی شد.    حالا یک جنازه کفن کرده روی دست نیرو ها. غوغایی به پا شد. فریاد وامصیبتا به آسمان بلند شد. بیشتر »

شب وداع

   غروب روز جمعه، 8 اسفند ماه سال 65، مسجد چهارده معصوم شهرک دارخویین. بدنی در میان محراب و یارانی سوخته از فراق در اطراف آن.    گویی دعای نیمه شب های حسین به اجابت رسید. آن شب صبح شد اما هیچ کس نفهمید به یاران حسین چه گذشت. بیشتر »

برادر آسمانی من

جای کابل ها روی پشتش می سوخت. داشت با خودش فکر می کرد ” عیب نداره، بالاخره برمیگردم می رم اصفهان پیش حاج حسین. سرم را می گیرم لای دستش، توی چشمام نگاه می کنه می خنده، همه این غصه ها یادم میره…” در باز کردند هلضش دادند تو، خورد زمین؛… بیشتر »